معنی فارسی nonmultiplicatively

B1

به شیوه‌ای که در آن ضرب در عملیات دخالت ندارد، اشاره دارد.

In a manner that does not involve multiplication.

example
معنی(example):

نتایج به‌صورت غیرmultiplicative تحلیل شد تا روندهای مختلف نشان داده شوند.

مثال:

The results were analyzed nonmultiplicatively to show different trends.

معنی(example):

داده‌ها می‌توانند در برخی تحلیل‌ها به طور غیرmultiplicative تفسیر شوند.

مثال:

Data can be interpreted nonmultiplicatively in some analyses.

معنی فارسی کلمه nonmultiplicatively

: معنی nonmultiplicatively به فارسی

به شیوه‌ای که در آن ضرب در عملیات دخالت ندارد، اشاره دارد.