معنی فارسی nonnative
B1 /nɒnˈneɪtɪv/غیر بومی به شخصی گفته میشود که زبانی را به عنوان زبان اول خود یاد نگرفته است.
A person who is not a native speaker of a language.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
Someone who is not a native
adjective
معنی(adjective):
Not native
example
معنی(example):
او به طور روان انگلیسی صحبت میکند، اما او یک سخنور غیر بومی است.
مثال:
She speaks English fluently, but she's a nonnative speaker.
معنی(example):
سخنوران غیر بومی معمولاً در یادگیری یک زبان جدید چالشهایی دارند.
مثال:
Nonnative speakers often face challenges in learning a new language.
معنی فارسی کلمه nonnative
:
غیر بومی به شخصی گفته میشود که زبانی را به عنوان زبان اول خود یاد نگرفته است.