معنی فارسی nonoccupance
B1عدم اشغال، وضعیتی که در آن جایی توسط کسی یا چیزی اشغال نمیشود.
The state of not being occupied or used.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم اشغال ملک منجر به deteriorating آن شد.
مثال:
Nonoccupance of the property led to its deterioration.
معنی(example):
شهر مقرراتی درباره عدم اشغال وضع کرد تا از بیتوجهی جلوگیری کند.
مثال:
The city enforced regulations on nonoccupance to prevent neglect.
معنی فارسی کلمه nonoccupance
:
عدم اشغال، وضعیتی که در آن جایی توسط کسی یا چیزی اشغال نمیشود.