معنی فارسی nonparadoxically

B1

به روشی که تناقضی نداشته باشد.

In a way that does not involve a paradox; clear and logical.

example
معنی(example):

وضعیت به‌صورت غیرپارادوکسیکال توضیح داده شد تا از سردرگمی جلوگیری شود.

مثال:

The situation was explained nonparadoxically to avoid confusion.

معنی(example):

او به‌صورت غیرپارادوکسیکال استدلال کرد و دلایل روشنی را ارائه داد.

مثال:

She argued nonparadoxically, presenting clear reasons.

معنی فارسی کلمه nonparadoxically

: معنی nonparadoxically به فارسی

به روشی که تناقضی نداشته باشد.