معنی فارسی nonparasitically
B1به روشی اشاره دارد که در آن یک موجود بدون وابستگی به دیگران زندگی میکند.
In a manner that does not involve dependence on a host or another organism.
- ADVERB
example
معنی(example):
این گیاه به صورت غیر پارازیتیک رشد میکند و مواد مغذی خود را از خاک دریافت میکند.
مثال:
The plant grows nonparasitically, obtaining its nutrients from the soil.
معنی(example):
حیواناتی که به طور غیر پارازیتیک زندگی میکنند به موجودات دیگر برای غذا وابسته نیستند.
مثال:
Animals that live nonparasitically do not depend on other organisms for food.
معنی فارسی کلمه nonparasitically
:
به روشی اشاره دارد که در آن یک موجود بدون وابستگی به دیگران زندگی میکند.