معنی فارسی nonpassible

B1

غیرقابل عبور، به چیزی اطلاق می‌شود که امکان عبور یا عبور کردن از آن وجود ندارد.

Not able to be passed or crossed.

example
معنی(example):

ماموریت غیرقابل عبور بود و ما مجبور شدیم مسیر دیگری پیدا کنیم.

مثال:

The obstacle was nonpassible, and we had to find another route.

معنی(example):

به دلیل زمین غیرقابل عبور، کوهنوردان به عقب برگشتند.

مثال:

Due to the nonpassible terrain, the hikers turned back.

معنی فارسی کلمه nonpassible

: معنی nonpassible به فارسی

غیرقابل عبور، به چیزی اطلاق می‌شود که امکان عبور یا عبور کردن از آن وجود ندارد.