معنی فارسی nonphonetically
B1به شیوهای اشاره دارد که در آن تلفظ با نوشتار همخوانی ندارد.
In a way that does not follow phonetic rules.
- ADVERB
example
معنی(example):
او کلمات را بهطور غیرفونتیک بیان کرد و این موضوع فهم پیام او را دشوار کرد.
مثال:
She spoke the words nonphonetically, making her message hard to understand.
معنی(example):
او دستورالعملها را بهطور غیرفونتیک برای وضوح نوشت.
مثال:
He wrote the instructions nonphonetically for clarity.
معنی فارسی کلمه nonphonetically
:
به شیوهای اشاره دارد که در آن تلفظ با نوشتار همخوانی ندارد.