معنی فارسی nonprofessed
B1عدم بیان باورها یا نظرات به طور رسمی و عمومی.
Not openly declared or professed; kept private or unspoken.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
باورهای غیرمعرفیاش او را از پیوستن به بحث باز داشت.
مثال:
His nonprofessed beliefs kept him from joining the debate.
معنی(example):
او نظرات بسیاری در مورد سیاست داشت که هیچگاه بهطور رسمی بیان نکرده بود.
مثال:
She held many nonprofessed opinions about politics.
معنی فارسی کلمه nonprofessed
:
عدم بیان باورها یا نظرات به طور رسمی و عمومی.