معنی فارسی nonproportionateness

B1

عدم تناسب، حالتی است که در آن نسبت یا تناسب منطقی بین اجزا وجود ندارد.

The quality or state of being nonproportional.

example
معنی(example):

عدم تناسب طراحی چندین نگرانی را برانگیخت.

مثال:

The nonproportionateness of the design raised several concerns.

معنی(example):

ما عدم تناسب در ارائه داده‌ها را بررسی کردیم.

مثال:

We examined the nonproportionateness in the data presentation.

معنی فارسی کلمه nonproportionateness

: معنی nonproportionateness به فارسی

عدم تناسب، حالتی است که در آن نسبت یا تناسب منطقی بین اجزا وجود ندارد.