معنی فارسی nonquantitatively
B1بدون استفاده از مقادیر عددی برای ارزیابی یا تحلیل چیزی.
In a manner that does not involve numerical measurement or quantification.
- ADVERB
example
معنی(example):
ما موفقیت پروژه را به صورت غیرکمی با ارزیابی بازخورد بررسی کردیم.
مثال:
We assessed the project's success nonquantitatively by evaluating feedback.
معنی(example):
نتایج به صورت غیرکمی تحلیل شدند تا درک کلی حاصل شود.
مثال:
The results were analyzed nonquantitatively to get a general understanding.
معنی فارسی کلمه nonquantitatively
:
بدون استفاده از مقادیر عددی برای ارزیابی یا تحلیل چیزی.