معنی فارسی nonreasonableness
B1غیرمعقول بودن، حالتی که در آن موضوعی نمیتواند توجیه منطقی پیدا کند.
The state or quality of being unreasonable.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرمنطقی بودن تصمیم باعث خشم کارمندان شد.
مثال:
The nonreasonableness of the decision caused outrage among the employees.
معنی(example):
بسیاری از افراد، غیرمنطقی بودن سیاستهای جدید را مورد انتقاد قرار دادند.
مثال:
Many people criticized the nonreasonableness of the new policies.
معنی فارسی کلمه nonreasonableness
:
غیرمعقول بودن، حالتی که در آن موضوعی نمیتواند توجیه منطقی پیدا کند.