معنی فارسی nonreplacement
B1به معنای عدم توانایی در تعویض یا جایگزینی چیزها.
The state of not allowing or requiring replacement.
- NOUN
example
معنی(example):
سیاست شرکت در خصوص عدم جایگزینی ماشینآلات قدیمی، هزینهها را کاهش داد.
مثال:
The company's policy on nonreplacement of old machines saved costs.
معنی(example):
استراتژیهای عدم جایگزینی در تنوع زیستی برای حفاظت حیاتی هستند.
مثال:
Nonreplacement strategies in biodiversity are crucial for conservation.
معنی فارسی کلمه nonreplacement
:
به معنای عدم توانایی در تعویض یا جایگزینی چیزها.