معنی فارسی nonresonantly
B1به صورتی که طنین ندارد و حرکت غیرلرزهای دارد.
In a manner that does not produce resonance.
- ADVERB
example
معنی(example):
موجهای موجود در استخر بهطور غیرطنین حرکت کردند هنگامی که نسیم میگذشت.
مثال:
The waves in the pool moved nonresonantly as the breeze passed.
معنی(example):
او مفهوم را با استفاده از یک سیستم نوسانی غیرطنین توضیح داد.
مثال:
He explained the concept using a nonresonantly oscillating system.
معنی فارسی کلمه nonresonantly
:
به صورتی که طنین ندارد و حرکت غیرلرزهای دارد.