معنی فارسی nonsectionally
B1به روش یا رویکردی اشاره دارد که در آن چیزها به بخشها تقسیم نمیشوند.
In a manner that does not involve dividing into sections.
- ADVERB
example
معنی(example):
گزارش به طور غیرمقطعی ارزیابی شد تا دید کلی به دست آید.
مثال:
The report was evaluated nonsectionally to get a holistic view.
معنی(example):
این پروژه به طور غیرمقطعی برای یکپارچگی بهتر پیش رفت.
مثال:
The project was approached nonsectionally for better integration.
معنی فارسی کلمه nonsectionally
:
به روش یا رویکردی اشاره دارد که در آن چیزها به بخشها تقسیم نمیشوند.