معنی فارسی nonseriately
B1به حالتی اشاره دارد که اجزا به ترتیب خاصی قرار نگیرند و با یکدیگر هماهنگ نباشند.
In a manner that does not follow a serial arrangement or sequence.
- ADVERB
example
معنی(example):
نمونهها بهطور غیرسریالی علامتگذاری شدند تا تجزیه و تحلیل آسانتر شود.
مثال:
The samples were labeled nonseriately for easier analysis.
معنی(example):
اشکال غیرسریالی هنرمند احساسات متفاوتی را برمیانگیزد.
مثال:
The artist's nonseriately arranged shapes evoke different feelings.
معنی فارسی کلمه nonseriately
:
به حالتی اشاره دارد که اجزا به ترتیب خاصی قرار نگیرند و با یکدیگر هماهنگ نباشند.