معنی فارسی nonsubconsciously
B1به صورت غیرناخودآگاه یا به شکلی که به آگاهی یا خودآگاهی اشاره نداشته باشد.
In a manner that does not involve subconscious processes; consciously or deliberately.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به وضعیت غیرناخودآگاه واکنش نشان داد و کاملاً از انتخابهای خود آگاه بود.
مثال:
She reacted nonsubconsciously to the situation, clearly aware of her choices.
معنی(example):
او در مورد احساساتش به طور غیرناخودآگاه صحبت کرد و نشاندهنده آگاهی قوی بود.
مثال:
He spoke about his feelings nonsubconsciously, indicating a strong sense of awareness.
معنی فارسی کلمه nonsubconsciously
:
به صورت غیرناخودآگاه یا به شکلی که به آگاهی یا خودآگاهی اشاره نداشته باشد.