معنی فارسی nonsubstantively
B1به معنای عدم تغییر یا تأثیر واقعی در مفهوم یا موضوع اصلی؛ بیشتر به جزئیات سطحی اشاره دارد.
In a manner that does not affect substance or main meaning; often refers to superficial details.
- ADVERB
example
معنی(example):
پیشنهاد به صورت غیرمعنوی بررسی شد و تنها بر جزئیات جزئی تمرکز کرد.
مثال:
The proposal was examined nonsubstantively, focusing only on minor details.
معنی(example):
منتقدان ادعا میکنند که تغییرات بهصورت غیرمعنوی انجام شده و تأثیر واقعی ندارند.
مثال:
Critics argue that the changes were made nonsubstantively and lack real impact.
معنی فارسی کلمه nonsubstantively
:
به معنای عدم تغییر یا تأثیر واقعی در مفهوم یا موضوع اصلی؛ بیشتر به جزئیات سطحی اشاره دارد.