معنی فارسی nonsubtractively
B1به شیوهای که در آن به جای حذف، بر روی اضافه کردن تمرکز میشود.
In a manner that emphasizes adding rather than removing.
- OTHER
example
معنی(example):
او به طور غیرکاهشی نقاشی کرد و از ابتدا آنچه را که تصور میکرد ایجاد کرد.
مثال:
She painted nonsubtractively, creating what she imagined from scratch.
معنی(example):
هنرمند به طور غیرکاهشی کار کرد تا بافت و فرم بسازد.
مثال:
The artist worked nonsubtractively to build texture and form.
معنی فارسی کلمه nonsubtractively
:
به شیوهای که در آن به جای حذف، بر روی اضافه کردن تمرکز میشود.