معنی فارسی nonsymbiotically
B1به شکلی که در آن موجودات بدون رابطه همزیستی با همدیگر زندگی میکنند و ممکن است در رقابت باشند.
In a manner that does not involve mutual dependence or benefit.
- ADVERB
example
معنی(example):
این موجودات به طور غیر همزیستی تعامل دارند و برای منابع رقابت میکنند.
مثال:
The organisms interact nonsymbiotically, competing for resources.
معنی(example):
آنها میتوانند به طور غیر همزیستی در یک زی habitatوجود داشته باشند.
مثال:
They can exist nonsymbiotically in the same habitat.
معنی فارسی کلمه nonsymbiotically
:
به شکلی که در آن موجودات بدون رابطه همزیستی با همدیگر زندگی میکنند و ممکن است در رقابت باشند.