معنی فارسی nontan

B1

زمانی که فرد از تیره شدن پوست خود به دلیل تابش خورشید جلوگیری می‌کند.

The state of not being tanned; light or fair skin.

example
معنی(example):

او ترجیح می‌دهد که رنگ طبیعی پوستش را بدون محصولات نونتان حفظ کند.

مثال:

She prefers to maintain her natural skin tone without nontan products.

معنی(example):

ظاهر نونتان او این را نشان می‌دهد که از آفتاب دوری کرده است.

مثال:

His nontan appearance made it clear he avoided the sun.

معنی فارسی کلمه nontan

: معنی nontan به فارسی

زمانی که فرد از تیره شدن پوست خود به دلیل تابش خورشید جلوگیری می‌کند.