معنی فارسی nontentative
B1به حالتی اطلاق میشود که در آن فرد به شکل قاطع عمل میکند و از احتیاط پرهیز میکند.
Not hesitant or uncertain; assertive.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پاسخ غیرمحتاطانه او اعتماد به نفس او را نشان داد.
مثال:
Her nontentative response showed her confidence.
معنی(example):
او در مورد این موضوع دیدگاه غیرمحتاطانهای گرفت.
مثال:
He took a nontentative stance on the issue.
معنی فارسی کلمه nontentative
:
به حالتی اطلاق میشود که در آن فرد به شکل قاطع عمل میکند و از احتیاط پرهیز میکند.