معنی فارسی nontractable

B1

چیزی که نمی‌توان آن را برای حل یا مدیریت به راحتی کنترل یا تجزیه کرد.

Not able to be easily managed or solved.

example
معنی(example):

این مسئله غیرقابل حل محسوب می‌شود زیرا هیچ راه حلی واضحی ندارد.

مثال:

The issue is deemed nontractable because it lacks a clear solution.

معنی(example):

مسائل غیرقابل حل معمولا نیاز به رویکردهای نوآورانه دارند.

مثال:

Nontractable problems often require innovative approaches.

معنی فارسی کلمه nontractable

: معنی nontractable به فارسی

چیزی که نمی‌توان آن را برای حل یا مدیریت به راحتی کنترل یا تجزیه کرد.