معنی فارسی nonunitarian

B2

غیرواحدی، به معنای انکار یا عدم پذیرش یک سیاست یا مذهب واحد.

Not adhering to a single doctrine or belief system.

example
معنی(example):

باورهای او غیرواحدی بودند و مجموعه‌ای از دکترین‌ها را در بر می‌گرفتند.

مثال:

Her beliefs were nonunitarian, embracing a variety of doctrines.

معنی(example):

او خود را غیرواحدی معرفی می‌کند و به دیدگاه‌های مختلف ارزش می‌دهد.

مثال:

He identifies as nonunitarian, valuing diverse perspectives.

معنی فارسی کلمه nonunitarian

: معنی nonunitarian به فارسی

غیرواحدی، به معنای انکار یا عدم پذیرش یک سیاست یا مذهب واحد.