معنی فارسی nonword

B1

غیرکلمه، کلمه‌ای که در یک زبان وجود ندارد و نمی‌تواند به عنوان یک واژه درست شناخته شود.

A term that does not exist in the established vocabulary of a language.

noun
معنی(noun):

Any sequence of sounds or letters which is not considered to be a word.

example
معنی(example):

اصطلاح 'brang' در زبان انگلیسی به عنوان یک غیرکلمه در نظر گرفته می‌شود.

مثال:

The term 'brang' is considered a nonword in English.

معنی(example):

زمانی که مقاله می‌نویسید، مهم است که از استفاده از غیرکلمات خودداری کنید.

مثال:

When writing essays, it's important to avoid using nonwords.

معنی فارسی کلمه nonword

: معنی nonword به فارسی

غیرکلمه، کلمه‌ای که در یک زبان وجود ندارد و نمی‌تواند به عنوان یک واژه درست شناخته شود.