معنی فارسی north korean
B1نسبت به کشوری گفته میشود که در قسمت شمال شبهجزیره کره واقع شده و تحت حکومت یک رژیم سوسیالیستی است.
Relating to North Korea, a country in East Asia.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رهبران کره شمالی اغلب به کشورهای دیگر سفر میکنند.
مثال:
North Korean leaders often visit other countries.
معنی(example):
غذای کره شمالی بسیار متفاوت از غذای کره جنوبی است.
مثال:
North Korean cuisine is quite different from South Korean cuisine.
معنی فارسی کلمه north korean
:
نسبت به کشوری گفته میشود که در قسمت شمال شبهجزیره کره واقع شده و تحت حکومت یک رژیم سوسیالیستی است.