معنی فارسی norwegian

B1

نروژی، مرتبط با نروژ و فرهنگ و زبان آن.

Referring to Norway, its people, language, or culture.

example
معنی(example):

مردم نروژ به خاطر ارتباط عمیقشان با طبیعت شناخته شده‌اند.

مثال:

Norwegian people are known for their strong connection to nature.

معنی(example):

در حین سفر به نروژ، چند عبارت نروژی یاد گرفتم.

مثال:

I learned some Norwegian phrases while traveling in Norway.

معنی فارسی کلمه norwegian

: معنی norwegian به فارسی

نروژی، مرتبط با نروژ و فرهنگ و زبان آن.