معنی فارسی nostrilled
B1اصطلاحی برای توصیف چیزی که دارای سوراخهای بینی بارز یا بزرگ است.
Having nostrils that are prominent or emphasized.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگی با سوراخهای بینی بزرگ روی زمین برای پیدا کردن سرنخها بو کشید.
مثال:
The nostrilled dog sniffed the ground for clues.
معنی(example):
او از حالت بینی خود برای نشان دادن نارضایتیاش استفاده کرد.
مثال:
She used her nostrilled expression to show her disapproval.
معنی فارسی کلمه nostrilled
:
اصطلاحی برای توصیف چیزی که دارای سوراخهای بینی بارز یا بزرگ است.