معنی فارسی not-have-the-faintest-idea
B1بیخبر بودن و اطلاع نداشتن از موضوع یا وضعیت، به ویژه در مواقعی که انتظار میرود شخص اطلاعاتی داشته باشد.
To have no knowledge or understanding about something.
- IDIOM
example
معنی(example):
من هیچ ایدهای ندارم که او کجا رفته است.
مثال:
I don't have the faintest idea where he went.
معنی(example):
زمانی که از او درباره جواب پرسیدند، او گفت که هیچ ایدهای ندارد.
مثال:
When asked about the answer, she said she didn't have the faintest idea.
معنی فارسی کلمه not-have-the-faintest-idea
:
بیخبر بودن و اطلاع نداشتن از موضوع یا وضعیت، به ویژه در مواقعی که انتظار میرود شخص اطلاعاتی داشته باشد.