معنی فارسی nould

B1

به دست آوردن یا تغییر شکل دادن یک چیز به نحوی جدید.

To twist or alter something, often used metaphorically.

example
معنی(example):

آن‌ها تصمیم گرفتند برنامه‌های خود را برای شب پیچ و تاب دهند.

مثال:

They decided to nould their plans for the evening.

معنی(example):

شما می‌توانید داستان را برای جالب‌تر شدن پیچ و تاب دهید.

مثال:

You could nould the story to make it more interesting.

معنی فارسی کلمه nould

: معنی nould به فارسی

به دست آوردن یا تغییر شکل دادن یک چیز به نحوی جدید.