معنی فارسی nowy
B2نو، تازگی و یا احساسی از تازگی را بیان میکند.
New; fresh; recently made or created.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آسمان ابری نشانهای از طوفانی نزدیک را نشان میدهد.
مثال:
The nowy sky hinted at a coming storm.
معنی(example):
او لباسی نوکدار پوشیده بود که در نور خورشید درخشان بود.
مثال:
She wore a nowy dress that sparkled in the sunlight.
معنی فارسی کلمه nowy
:
نو، تازگی و یا احساسی از تازگی را بیان میکند.