معنی فارسی nubble
B1نُبله، برجستگی یا قلهای کوچک بر سطح یک جسم، که معمولاً مانع یکنواختی آن میشود.
A small bump or protuberance on a surface.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A small knob or lump.
verb
معنی(verb):
To beat or bruise with the fist.
example
معنی(example):
سنگ یک نُبله داشت که آن را در fitting دیوار سخت میکرد.
مثال:
The stone had a nubble that made it difficult to fit into the wall.
معنی(example):
او یک نُبله در لبه میز مشاهده کرد که نیاز به سمباده کردن داشت.
مثال:
He noticed a nubble on the edge of the table that needed to be sanded down.
معنی فارسی کلمه nubble
:
نُبله، برجستگی یا قلهای کوچک بر سطح یک جسم، که معمولاً مانع یکنواختی آن میشود.