معنی فارسی nubbling
B1عمل نرمی گرفتن یا شکلدهی به وسیله فشردن و چرخاندن.
The action of making something nubbly or shaping it by pressing.
- VERB
example
معنی(example):
باغبان حاشیههای تخت گل را فرمدهی میکند.
مثال:
The gardener is nubbling the edges of the flower bed.
معنی(example):
نرمی گرفتن خمیر به ایجاد بافت بهتر کمک میکند.
مثال:
Nubbling the dough helps to create a better texture.
معنی فارسی کلمه nubbling
:
عمل نرمی گرفتن یا شکلدهی به وسیله فشردن و چرخاندن.