معنی فارسی numidian

B2

نسبت به مردم یا فرهنگ نومیدیا، منطقه‌ای تاریخی در شمال آفریقا.

Relating to the ancient region of Numidia in North Africa.

example
معنی(example):

اسب نومیدی به خاطر سرعتش شناخته شده بود.

مثال:

The Numidian horse was known for its speed.

معنی(example):

فرهنگ نومیدی در دوران باستان ثروتمند و تأثیرگذار بود.

مثال:

Numidian culture was rich and influential in ancient times.

معنی فارسی کلمه numidian

: معنی numidian به فارسی

نسبت به مردم یا فرهنگ نومیدیا، منطقه‌ای تاریخی در شمال آفریقا.