معنی فارسی obelisked
B1اوبلیسک شده، به معنای اینکه یک مکان با اوبلیسکها تزئین یا کامل شده است.
Having been fitted or adorned with obelisks.
- VERB
example
معنی(example):
شهر با بناهای یادبود بلند اوبلیسک شده بود.
مثال:
The city was obelisked with towering monuments.
معنی(example):
چندین منطقه برای گرامیداشت رویدادهای تاریخی اوبلیسک شدهاند.
مثال:
Several areas have been obelisked to commemorate historical events.
معنی فارسی کلمه obelisked
:
اوبلیسک شده، به معنای اینکه یک مکان با اوبلیسکها تزئین یا کامل شده است.