معنی فارسی obfirm
B2مقاوم کردن، قویتر کردن یا مصممتر شدن نسبت به یک تصمیم یا عقیده.
To make firm or strengthen one's determination.
- VERB
example
معنی(example):
مقاوم شدن به معنای تقویت اراده یک فرد است.
مثال:
To obfirm is to strengthen one's resolve.
معنی(example):
او پس از تفکر زیاد سعی کرد تصمیمش را مقاوم کند.
مثال:
He tried to obfirm his decision after much consideration.
معنی فارسی کلمه obfirm
:
مقاوم کردن، قویتر کردن یا مصممتر شدن نسبت به یک تصمیم یا عقیده.