معنی فارسی obsessional

B1

وسواسی، به معنای مرتبط با وسواس یا فکری که به طور مداوم تکرار می‌شود.

Relating to or characterized by an obsession.

adjective
معنی(adjective):

Marked by obsession

example
معنی(example):

او نیاز وسواسی به کمال داشت.

مثال:

He had an obsessional need for perfection.

معنی(example):

افکار وسواسی او تمرکز را سخت کرده بود.

مثال:

Her obsessional thoughts made it hard to focus.

معنی فارسی کلمه obsessional

: معنی obsessional به فارسی

وسواسی، به معنای مرتبط با وسواس یا فکری که به طور مداوم تکرار می‌شود.