معنی فارسی obsessions
B1فکری یا رفتار مکرر و غیرقابل کنترل که تأثیر زیادی بر زندگی فرد دارد.
An unhealthy preoccupation or fixation on a particular idea or activity.
- noun
noun
معنی(noun):
A compulsive or irrational preoccupation.
معنی(noun):
An unhealthy fixation.
معنی(noun):
Influence or control by evil spirits without possession.
example
معنی(example):
وسواس او درباره تمیزی بعضی اوقات مشکلاتی ایجاد می‌کند.
مثال:
His obsessions with cleanliness sometimes causes problems.
معنی(example):
او یک وسواس نسبت به جمع‌آوری اسباب‌بازی‌های قدیمی دارد.
مثال:
She has an obsession with collecting vintage toys.
معنی فارسی کلمه obsessions
:
فکری یا رفتار مکرر و غیرقابل کنترل که تأثیر زیادی بر زندگی فرد دارد.
