معنی فارسی obstructively

B1

به شیوه‌ای که مانع از پیشرفت یا توصیح می‌شود یا به کارها آسیب می‌زند.

In a manner that obstructs or hinders progress or clarity.

example
معنی(example):

او به طور موانع‌تراش در جلسه صحبت کرد، و رسیدن به توافق را سخت کرد.

مثال:

He spoke obstructively during the meeting, making it hard to reach a consensus.

معنی(example):

ایمیل به گونه‌ای موانع‌تراش نوشته شده بود که همه را سردرگم کرد.

مثال:

The obstructively worded email confused everyone involved.

معنی فارسی کلمه obstructively

: معنی obstructively به فارسی

به شیوه‌ای که مانع از پیشرفت یا توصیح می‌شود یا به کارها آسیب می‌زند.