معنی فارسی obtusion

B1

کاهش دید یا مانع شدن از دیدن چیزها به وضوح.

The act of obscuring or blocking sight.

example
معنی(example):

توجه آن نور، دیدن واضح را دشوار کرد.

مثال:

The obtusion of the light made it difficult to see clearly.

معنی(example):

توجه ناشی از مه غلیظ، جاده را پنهان کرد.

مثال:

The obtusion caused by the thick fog obscured the road.

معنی فارسی کلمه obtusion

: معنی obtusion به فارسی

کاهش دید یا مانع شدن از دیدن چیزها به وضوح.