معنی فارسی occidentally
B1به طور تصادفی، به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی رخ دهد.
Happening by chance; incidentally.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تصادفی در حین سفر با یک دوست قدیمی ملاقات کرد.
مثال:
She coincidentally met an old friend while traveling.
معنی(example):
به طور تصادفی، او کتابی را که به دنبالش بود پیدا کرد.
مثال:
Occidentally, he found the book he had been looking for.
معنی فارسی کلمه occidentally
:
به طور تصادفی، به حالتی اشاره دارد که چیزی به طور غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی رخ دهد.