معنی فارسی oceanicity
B2ویژگی یا حالت اقیانوس بودن، به ویژه در زمینه آب و هوا و محیط.
The quality or state of being oceanic; often used in environmental contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
اقلیم اقیانوسی بر روی پوشش گیاهی محلی تأثیر میگذارد.
مثال:
The oceanicity of the climate affects local vegetation.
معنی(example):
ما در طول دوره، اقیانوسیت مناطق مختلف را مطالعه کردیم.
مثال:
We studied the oceanicity of different regions during the course.
معنی فارسی کلمه oceanicity
:
ویژگی یا حالت اقیانوس بودن، به ویژه در زمینه آب و هوا و محیط.