معنی فارسی off colour
B1رنگ پریده، بیحال یا ناتوان به خاطر بیماری یا کسالت.
Not in good health; feeling unwell.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او امروز کمی رنگ پریده به نظر میرسید.
مثال:
He seemed a bit off colour today.
معنی(example):
او بعد از سفر طولانی رنگ پریده بود.
مثال:
She was off colour after the long trip.
معنی فارسی کلمه off colour
:
رنگ پریده، بیحال یا ناتوان به خاطر بیماری یا کسالت.