معنی فارسی off one's trolley
B1عبارتی برای توصیف فردی که رفتار غیرمنطقی و دیوانهوار دارد.
A phrase used to describe someone who is acting in a crazy or irrational manner.
- IDIOM
example
معنی(example):
او باید دیوانه باشد که آن ریسک را میپذیرد.
مثال:
She must be off her trolley to take that risk.
معنی(example):
اگر او فکر میکند که این یک ایده خوب است، دیوانه است.
مثال:
If he thinks that's a good idea, he's off his trolley.
معنی فارسی کلمه off one's trolley
:عبارتی برای توصیف فردی که رفتار غیرمنطقی و دیوانهوار دارد.