معنی فارسی off the scale
B2بالاتر از حد معمول یا قابل اندازهگیری، به طوری که دیگر نمیتوان آن را با مقیاسهای عادی توصیف کرد.
Beyond the normal measurement or extent; extreme.
- IDIOM
example
معنی(example):
دمای دیروز از حد انتظار بالاتر بود.
مثال:
The temperature was off the scale yesterday.
معنی(example):
هیجان او زمان بردن جایزه از حد انتظار بالا بود.
مثال:
Her excitement was off the scale when she won the award.
معنی فارسی کلمه off the scale
:
بالاتر از حد معمول یا قابل اندازهگیری، به طوری که دیگر نمیتوان آن را با مقیاسهای عادی توصیف کرد.