معنی فارسی offhanded
B2 /ɔfˈhændɪd/سبک اشاره و بیان ناپخته و غیررسمی که میتواند معانی عمیقتری را منتقل کند.
A casual and unrefined style of expression that can convey deeper meanings.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
In a casual or curt style, without preparation or thought; Impromptu, offhand.
example
معنی(example):
روش سخن گفتن خودجوش او باعث شد که نتوان او را جدی گرفت.
مثال:
His offhanded way of speaking made it hard to take him seriously.
معنی(example):
او یک پیشنهاد خودجوش ارائه داد که در نهایت بسیار مفید بود.
مثال:
She offered an offhanded suggestion that turned out to be quite useful.
معنی فارسی کلمه offhanded
:
سبک اشاره و بیان ناپخته و غیررسمی که میتواند معانی عمیقتری را منتقل کند.