معنی فارسی officerless
B1بدون افسر، به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک یا چند مقام رسمی وجود ندارند و این موضوع ممکن است باعث سردرگمی یا عدم مدیریت مناسب شود.
Describing a situation or organization that lacks official leadership or persons in authority.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جلسه بدون افسر فاقد جهتگیری و رهبری بود.
مثال:
The officerless meeting lacked direction and leadership.
معنی(example):
یک سازمان بدون افسر معمولاً در اتخاذ تصمیمات بهطور مؤثر با مشکل مواجه میشود.
مثال:
An officerless organization often struggles to make decisions effectively.
معنی فارسی کلمه officerless
:
بدون افسر، به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک یا چند مقام رسمی وجود ندارند و این موضوع ممکن است باعث سردرگمی یا عدم مدیریت مناسب شود.