معنی فارسی ofsted
B1ادارهای در انگلستان که مسئول بازرسی و ارزیابی مدارس است.
The Office for Standards in Education, Children's Services and Skills, which inspects schools.
- OTHER
example
معنی(example):
بازرسی اخیر آفیستد از مدرسه خوب پیش رفت.
مثال:
The school's recent Ofsted inspection went well.
معنی(example):
رتبهبندیهای آفیستد به والدین در انتخاب مدرسه مناسب کمک میکنند.
مثال:
Ofsted ratings help parents choose the right school.
معنی فارسی کلمه ofsted
:
ادارهای در انگلستان که مسئول بازرسی و ارزیابی مدارس است.