معنی فارسی ogrishly
B1به معنای رفتار عجیب و غریب و غیرعادی که ممکن است موقعیت های اجتماعی را تحتتأثیر قرار دهد.
In a manner that is strange or odd, often disrupting social norms.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز عجیبی رفتار کرد که همه را شگفتزده کرد.
مثال:
He acted ogrishly, which surprised everyone.
معنی(example):
خندهی عجیب و بلندقامت او اتاق را پر کرد.
مثال:
Her ogrishly loud laugh filled the room.
معنی فارسی کلمه ogrishly
:
به معنای رفتار عجیب و غریب و غیرعادی که ممکن است موقعیت های اجتماعی را تحتتأثیر قرار دهد.