معنی فارسی old age
B1دوره زندگی پس از میانسالی که معمولاً با کاهش سلامتی و تغییرات اجتماعی همراه است.
The later part of life, typically considered to begin around the age of 65.
- noun
noun
معنی(noun):
The latter part of life, the part of life after one's prime.
مثال:
People of old age are often hard of hearing.
example
معنی(example):
سن پیری میتواند حکمت و تفکر به همراه داشته باشد.
مثال:
Old age can bring wisdom and reflection.
معنی(example):
بسیاری از مردم از پیری میترسند اما میتواند زمانی پر از رضایت باشد.
مثال:
Many people fear old age but it can be a fulfilling time.
معنی فارسی کلمه old age
:
دوره زندگی پس از میانسالی که معمولاً با کاهش سلامتی و تغییرات اجتماعی همراه است.