معنی فارسی old wife
B1زنی مسن که معمولاً تجربه‌های زندگی‌اش را با دیگران به اشتراک می‌گذارد.
An elderly woman, often seen as wise and knowledgeable.
- noun
noun
معنی(noun):
An old woman, later especially one who tells old wives' tales.
معنی(noun):
Any of various marine fishes :
معنی(noun):
The long-tailed duck, Clangula hyemalis.
معنی(noun):
A chimney cap to prevent smoking.
example
معنی(example):
این داستان توسط یک زن سالخورده برای نوه‌هایش گفته شد.
مثال:
The story was told by an old wife to her grandchildren.
معنی(example):
زن سالخورده بر مبنای تجربیاتش نصیحت‌های حکیمانه‌ای داد.
مثال:
The old wife gave wise advice based on her experiences.
معنی فارسی کلمه old wife
:
زنی مسن که معمولاً تجربه‌های زندگی‌اش را با دیگران به اشتراک می‌گذارد.
